|
شنبه 20 خرداد 1387برچسب:, :: 9:5 :: نويسنده : saeid3tar
افراد مختلف ملاكهاي مختلفي براي ازدواج خود قائلاند. اين ملاكها با توجه به شرايط مختلف اجتماعي و فرهنگي ممكن است در افراد و گروههاي مختلف اجتماعي متفاوت باشد. در اينجا، بيشترين عواملي كه معمولاً مورد بحث و سؤال قرار ميگيرد، ارائه شدهاند:
۱. سن. در مورد سن بهتر است كه اختلاف سن زوجين از يك محدودة خاصي تجاوز نكند. چنانچه اختلاف سن زوجين از حدود 5 تا 7 سال تجاوز كند و مثلاً حدود 10 تا 12 سال باشد، به احتمال زياد مشكلزاست. زيرا يكي از زوجين در يك مرحلة رشدي و ديگري در مرحلة ديگر رشد است و به همين دليل خواستهها، انتظارات، علائق و بسياري ديگر از خصوصيات آنها متفاوت خواهد بود.
عامل سن تا حد زيادي تحت تأثير عوامل اجتماعي و فرهنگي نيز هست. بهطوري كه در كشور ما بالاتر بودن سن زن نسبت به همسر پذيرفته نميشود و خانوادهها، اطرافيان و جامعه، نگرش منفي نسبت به اين موضوع دارند. به همين دليل، حتّي اگر براي زوجين اين موضوع حل شده باشد، نگرشهاي منفي رايج در جامعه بر نظر آنان اثر خواهد گذاشت.
با توجه به شرايط اجتماعي و فرهنگي كشور به نظر ميرسد اختلاف سن 2 تا 5 سال مناسبترين محدودههاي سنّي باشد با توجه به اينكه مرد، بزرگتر از همسرش باشد.
۲. وضعيت اجتماعي و فرهنگي. توصيهها بر آن است كه تا حد ممكن شباهتهاي نسبي بين زوجين وجود داشته باشد. چناننچه زوجين از يك وضعيت اجتماعي و فرهنگي مشابهي برخوردار باشند، كمتر به اختلافات و سوءتفاهم خواهند رسيد.
در مورد وضعيت مذهبي هم نكتة بالا صحيح است و بهتر است در اين مورد هم تا حد زيادي، اصل مشابهت رعايت شود. زندگي مشترك، بسيار سخت خواهد بود هنگامي كه يكي از زوجين مذهبي باشد و ديگري چندان به مذهب اهميت ندهد.
۳. تحصيلات. در حوزة تحصيلات نيز توصيه بر آن است كه زوجين از وضعيت تحصيلي نسبتاً نزدیکی برخوردار باشند. نكتة مهم آن است كه احساسات طرفين از مدرك تحصيلي بيش از خود مدرك اهميت دارد. مهم است كه به احساس طرفين از مدرك توجه شود.
۴. قوميت. همانند بحثهاي قبلي توصيه ميشود از اين نظر نيز تا حد امكان شباهتهايي بين افراد وجود داشته باشد. چنانچه زوجين از دو قوم مختلف و با آداب و رسوم متفاوت باشند، احتمال بروز اختلاف و سوءتفاهم ميان آنان با يكديگر و همچنين با خانوادههاي يكديگر بسيار زياد است.
۵. استقلال زوجين از خانوادة اصلي (جايگاه همسر در خانوادة اصلي). نكتة بسيار مهم و تعيينكنندهاي كه در ازدواج وجود دارد، ميزان استقلال زوجين از خانوادههاي اصلي خود است. گاهي افراد ازدواج ميكنند در حالي كه هنوز از خانوادة خود از نظر رواني جدا نشدهاند. اين افراد بيشتر "پسر يا دختر" خانوادة خود هستند تا "همسر" ديگري. به همين دليل كه وابسته به خانوادة قبلي خود هستند، نميتوانند به درستي نقشهاي همسري خود را اجرا كنند. در نتيجه، زندگي مشترك آنان با آزردگي و ناكامي همسر همراه است كه فشار زيادي را بر زوجين تحميل ميكند. اين استرس همراه با استرس معمول يك ازدواج، ميتواند به راحتي زوجين را با مشكلات جسمي و رواني زيادي روبهرو سازد. قبل از ازدواج جايگاه همسر در خانوادة اصلي را ارزيابي كنيد. ارزيابي كنيد كه تا چه حد فرد مذكور مستقل از خانوادة خود تصميم ميگيرد و تا چه حد وابسته به نظرات، عقايد، تصميمگيريها و ... است.
گاهي اوقات عدم استقلال به گونهاي است كه پدر يا اعضاي ديگر خانوادة اصلي، همسر را رها نميكنند و همراه وي وارد زندگي مشترك ميشوند؛ مانند مردي كه پس از زندگي مشترك با آنكه ميتواند براي صرف ناهار يا شام به منزل خود برود، ولي همچنان به خانة قديمي خود رفته و با خانوادة قديمي غذا صرف ميكند. يا خانوادة قديمي براي هر كار خود دائماً از فرزندشان ميخواهند كه به كارهاي آنها بپردازد. در حالي كه ميتوانند اين كار را بهصورت ديگري انجام دهند. نمونة ديگر اين وضعيت، دختري است كه پس از شروع زندگي مشترك خود هر روز در خانة مادري است و بيشتر اوقات خود را آنجا ميگذراند. نمونة ديگر اين وضعيت كه بسيار شايع است، خانمي است كه پس از ازدواج خود، روزانه به مدت يك ساعت با مادر خود تماس تلفني دارد و اين برنامه هر روز تكرار ميشود.
اگرچه ارتباط با خانوادة قديمي ضرورت دارد، ولي بايد تحت شرايط محدود و مشخصي باشد. زوجين برنامههاي مشترك خود را با همكاري يكديگر تنظيم ميكنند. بيشترين وقت خود را به يكديگر اختصاص ميدهند و در كنار برنامههاي اصلي و اساسي كه با يكديگر تنظيم ميكنند، با دو خانوادة قديمي هم ارتباط دارند.
۶. ويژگيهاي ظاهري. اگرچه انسان موجودي است زيباپسند، ولي ويژگيهاي ظاهري نقش اساسي و تعيينكنندهاي در ازدواج و موفقيت آن ندارند. اصولاً پايهگذاري ازدواج بر مسائلي كه بيثبات و ناپايدار باشند، اشتباه است. از آنجايي كه زيبايي و جذابيت جسمي، امري باثبات نيست و با يك بيماري يا در اثر گذشت زمان از ميزان آن كاسته ميشود، توصيه ميشود بهعنوان ملاك اساسي ازدواج در نظر گرفته نشود.
۷. وضعيت مالي. براي يك ازدواج معمولي، ضروري است كه زوجين بتوانند مخارج يك زندگي معمولي را تأمين كنند. چنانچه زوجين ناتوان از تأمين مخارج ابتدايي زندگي خود باشند، توصيه بر آن است كه ازدواج به تأخير انداخته شود. گاهي اوقات، زوجين از عهدة مخارج زندگي مشترك برنميآيند و از والدين يكديگر درخواست ميكنند كه آنان را حمايت كنند. اين روش اگرچه ظاهراً مشكل را حل ميكند، ولي به شدت مشكلزاست، زيرا باعث ميشود ديگران به راحتي در زندگي آنان دخالت كنند. نميتوان هم نيازمند بود و هم استقلال داشت. به ياد داشته باشيد هر چيزي كه به دست ميآوريد، چيزي را از دست ميدهيد.
ازدواج با شخص متمول، فقط به دليل ثروت او نيز كار بسيار اشتباهي است. در اينجا هم پايهگذاري زندگي مشترك بر پاية بيثباتي است. زيرا، با يك تغيير اقتصادي يا يك سرمايهگذاري اشتباه، ممكن است كه فرد سرماية خود را از دست دهد و پاية زندگي مشترك فرو ريزد.
در خصوص ملاكهاي بالا به ياد داشته باشيد كه اين ملاكها نسبي هستند. آنچه كه ميتواند به جوانان كمك كند تا بتوانند ازدواج بهتر و موفقتري داشته باشند، آشنايي با مهارتهايي است كه براي تشكيل زندگي، بسيار اساسي و مهم هستند. در اينجا به تعدادي از اين مهارتهاي لازم و اساسي اشاره ميشود. چنين مهارتهايي به افراد كمك ميكنند كه بسياري از مشكلات آنان در زمينة ازدواج كاهش يابد. مثلاً مهارت همدلي باعث ميشود يك انسان از يك كشور، يك فرهنگ، يك قوميت، يا يك نژاد متفاوت با اخلاقها، آداب و رسوم و زمينة متفاوت اجتماعي و فرهنگي با يك انسان ديگري از يك كشور و فرهنگ ديگر زندگي مشترك سالمي داشته باشد. با اين وجود، آموختن و مسلط شدن بر اين مهارتها نياز به آموزش، تمرين و پختگي دارد. چنانچه ميلايد با فردي از زمينة اجتماعي و فرهنگي مختلفي ازدواج كنيد، حتماً از مشاورة ازدواج استفاده كنيد.
منبع: برگرفته از كتاب "آنچه بايد در مورد ازدواج بدانيم" مؤلف: دكتر ربابه نوري قاسمآبادي
نظرات شما عزیزان: ![]()
![]() |